text1

پنج شنبه, 09 فروردين 1403-

بسته حوادث 6 مهر

دیده بان هشتم : دردسر سقط جنین برای عروس آملی / داماد از ترس پدر شدن فرار کرد!

دیگر به آخر خط رسیده بودم، حرف های گلناز همچنان در ذهنم می پیچید. ناگهان تصمیم خودم را گرفتم تا با سقط جنین دوباره به آغوش خانواده ام بازگردم و به آن ها بگویم مرا ببخشند ولی در میان بهت و حیرت جنین شش ماهه ام زنده به دنیا آمد و ...

 

بسته حوادث

 

زن 19 ساله در حالی که همچون مادری داغدیده اشک می ریخت و مدام خود را سرزنش می کرد، درباره سرگذشت تلخ و تاسف بار خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری امام رضا (ع) مشهد گفت: در حال گذراندن سال دهم تحصیل بودم که کرونا شیوع پیدا کرد و زندگی مرا نیز مانند خیلی از دانش آموزان دبیرستانی دیگر تحت تاثیر قرار داد.

 

پدرم مغازه میوه فروشی در آمل داشت اما با همان درآمد اندکش اجازه نمی داد روزگار سختی را بگذرانیم. از سوی دیگر کرونا دست و بال مرا طوری بسته بود که نمی توانستم مانند گذشته هیجانات و انرژی خودم را تخلیه کنم و به ناچار باید در خانه می ماندم و به تحصیل مجازی ادامه می دادم.

 

در این شرایط پدرم را مجبور کردم برایم گوشی تلفن هوشمند بخرد تا از گوشی خواهرانم به صورت شراکتی استفاده نکنم. از آن جایی که دانش آموز ممتازی بودم و پدرم امیدوار بود روزی در رشته پزشکی تحصیل خواهم کرد، تسهیلاتی از یک بانک گرفت و برایم یکی از بهترین مدل های گوشی را خرید. حالا دیگر همه فضاهای مجازی زیر انگشتان من بود و مدام در شبکه های اجتماعی پرسه می زدم تا این که در همین اثنا با پسر جوانی در اینستاگرام آشنا شدم که پنج سال از من بزرگ تر بود و در رشته آمار دانشگاه آزاد تحصیل می کرد.

 

«حسام» از نظر من جوانی روشنفکر بود که به قول خودش همیشه کلاس و استادان دانشگاه را به چالش می کشید. حدود یک سال از ارتباط من و حسام می گذشت و علاقه ام به او روز به روز بیشتر می شد.

 

حالا دیگر درس و مدرسه را کنار گذاشته بودم و تنها به ازدواج با او فکر می کردم اما وقتی حسام موضوع ازدواج با مرا نزد خانواده اش مطرح کرد، آن ها به شدت مخالفت کردند و معتقد بودند ما تفاوت های فرهنگی، اقتصادی و تحصیلی زیادی با یکدیگر داریم. به همین دلیل خانواده من نیز با این ازدواج مخالفت کردند اما من پدرم را به فرار از منزل تهدید کردم.

 

او روزی مرا به درون اتاقی کشید و اشک ریزان گفت: «دخترم این گونه ازدواج ها فرجامی جز بدبختی و تباهی نخواهد داشت چرا که همه این هیجان و عشق و علاقه های دیوانه وار فقط هوس های زودگذری هستند که خیلی زود بعد از ازدواج فروکش خواهند کرد و ...»

 

با وجود این نصیحت ها من تصمیم خودم را گرفته بودم تا این که به پیشنهاد حسام من واو بدون حضور خانواده اش و به طور رسمی ازدواج کردیم. در این وضعیت او نیز دانشگاه را رها کرد و چون اوضاع مالی خوبی داشت، عازم مشهد شدیم تا از خانواده هایمان دور باشیم.

 

منزل کوچکی در مشهد اجاره کردیم و همسرم در یک هتل آپارتمان به عنوان مدیر مالی مشغول کار شد. با آن که یک سال از این ماجرا می گذشت و هر دو نفر ما دلتنگ خانواده هایمان بودیم اما هیچ گونه تماسی در این مدت نداشتیم تا این که یک روز حسام وقتی از سرکار به خانه آمد ناخودآگاه گوشی تلفن را برداشت و با مادرش تماس گرفت.

 

مادر حسام در آن سوی خط فقط اشک می ریخت و او را ترغیب می کرد تا به آمل بازگردد. او اشک ریزان به حسام گفت اگر برگردی و با دختری که در شأن و شخصیت خانواده ما باشد، ازدواج کنی مانند گذشته از تو حمایت می کنیم و ...

 

از آن روز به بعد رفتار حسام به کلی تغییر کرد و زندگی من نیز دگرگون شد چرا که او اعتقاد داشت من موجب جدایی او از خانواده اش شدم! هرچه تماس های حسام با خانواده اش بیشتر می شد، بهانه گیری و بداخلاقی های او نیز بیشتر می شد.

 

در همین روزها وقتی متوجه بارداری ام شدم خیلی امیدوار بودم که این نوزاد عشق و آرامش را دوباره به خانه ما بازگرداند اما حسام وقتی موضوع را فهمید نه تنها خوشحال نشد بلکه با حالت قهر منزل را ترک کرد. یک هفته بعد، با مادر حسام تماس گرفتم ولی او با توهین و فحاشی گفت: حسام دیگر به مشهد باز نمی گردد و قصد دارد تو را طلاق بدهد.

 

این درحالی بود که من هم روی بازگشت نزد خانواده ام را نداشتم و حسام نیز به تماس هایم پاسخ نمی داد. چند ماه را همراه با ترس و نگرانی از آینده سپری کردم و در این مدت فقط گلناز پای درد دلم می نشست که در همسایگی ما زندگی می کرد.یک روز پیشنهاد عجیب گلناز افکارم را به شدت مشغول کرد. چند روز به پیشنهاد سقط جنین فکر می کردم که گلناز معتقد بود مرا از این شرایط روحی رها می کند و می توانم نزد خانواده ام بازگردم.

 

او بعد از مدتی داروهای سقط جنین را از طریق غیرقانونی تهیه کرد و من هم مصرف کردم. در نیمه های شب حالم وخیم شد اما برخلاف تصورم جنین شش ماهه ام زنده به دنیا آمد. وقتی به جثه ضعیف دخترم چشم دوختم، ناگهان حس مادرانه همه وجودم را فرا گرفت و اشک ریزان به سرم می کوبیدم که چه اشتباه بزرگی کرده ام.

 

با آن که حال مناسبی نداشتم نوزادم را خودم به بیمارستان امدادی رساندم تا شاید آن ها دخترم را نجات بدهند ولی با هماهنگی قبلی با گلناز، به کادر بیمارستان گفتیم که نوزاد را کنار گاری زباله پیدا کرده ایم اما خیلی زود دستمان رو شد و در حالی ماموران انتظامی ما را به کلانتری هدایت کردند که دخترم نیز فوت شده بود؛ اما ای کاش فرهنگ استفاده از فضای مجازی را بلد بودم و گریه های پدرم را می دیدم ...

شایان ذکر است با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ سید عباس شریفی (رئیس کلانتری امام رضا (ع)) این زن جوان پس از طی مراحل درمانی به مراجع قضایی معرفی شد و عملیات پلیس برای دستگیری عاملان خرید و فروش داروهای غیرقانونی سقط جنین ادامه یافت.

 

دوربین مداربسته راز جنایت زن خائن را لو داد

شامگاه سه‌شنبه ۲۱ تیر امسال مأموران کلانتری ۱۴۴ جوادیه در تماس با محمد وهابی بازپرس کشیک ویژه قتل از کشف پیکر خونین مردی جوان در پارکینگ خانه‌اش خبر دادند. با مخابره این خبر، تیم جنایی راهی محل شده و جسد مرد ۴۲ ساله را در حالی که با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده بود مشاهده کردند.

 

رد خون تیم جنایی را به مقابل واحد مسکونی در طبقه زیر همکف رساند. این رد خون نشان می‌داد عاملان جنایت، مقتول را مقابل خانه‌اش در طبقه منفی یک غافلگیر و با ضربات متعدد چاقو مجروح کرده و متواری شده‌اند. بعد از آن مرد مجروح در حالی که خون زیادی از او رفته بود به‌دنبال مردان ناشناس خود را به پارکینگ خانه رسانده اما در آنجا تسلیم مرگ شده است.

 

کشف تصویر قاتلان در دوربین

بازبینی دوربین‌های مداربسته محل نشان می‌داد که مقتول پس از پارک خودرواش در خیابان وارد خانه شده اما حدود دو دقیقه بعد دو مرد جوان با کلید در خانه را باز کرده و پس از لحظاتی نیز از خانه هراسان خارج شده و سوار بر موتورسیکلت متواری شده‌اند. مردان موتورسوار صورت هایشان را با کلاه و ماسک پوشانده بودند. در ادامه بررسی‌ها، شماره پلاک موتورسیکلت به‌دست آمد و کارآگاهان موفق شدند پس از چندین مرحله تحقیقات، صاحب موتورسیکلت به نام بهمن را شناسایی کنند.

 

ادعای عجیب

با انتقال بهمن به اداره آگاهی و تطبیق چهره او با تصاویر به‌دست آمده از دوربین مداربسته مشخص شد وی یکی از متهمان متواری است. مرد ۳۲ ساله که ابتدا منکر جنایت بود، در بازجویی‌ها ادعای عجیبی را مطرح کرد: ۱۵ روز قبل از جنایت، بر سر پارک خودرو با مقتول دعوایم شد. درگیری آن روز ما با وساطت دیگران پایان یافت اما کینه مقتول را به دل گرفتم و او را تعقیب کردم تا خانه او را یاد بگیرم بعد به سراغ امیر، دوستم که هم ولایتی‌ام بود رفتم و ماجرای کینه‌ای که به دل داشتم را مطرح کردم. با امیر تصمیم گرفتیم که او را ادب کنیم و به همین دلیل روز حادثه به سراغ مقتول رفتیم، اما قصد ما کشتن نبود.

 

از آنجا که تجربه کارآگاهان نشان می‌داد انگیزه بهمن دور از واقعیت است به همین خاطر همزمان کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت پس از هماهنگی‌های قضایی راهی محل زندگی متهم دوم شده و مرد جوان را بازداشت کردند. امیر در تحقیقات گفت: وقتی بهمن به سراغم آمد به من گفت مردی برای همسرش ایجاد مزاحمت کرده و از من خواست آن مرد را ادب کنیم و زهرچشم بگیریم او مرا به این بهانه به محل درگیری کشاند.

 

انگیزه اصلی

تیم جنایی با کنار هم قرار دادن مدارک و شواهد به این نتیجه رسیدند که بهمن انگیزه اصلی اش را از جنایت بیان نکرده است، چرا که متهمان با کلید وارد خانه شده بودند، از سویی همدست بهمن نیز مدعی بود که انگیزه آنها مسائل ناموسی بوده است و موضوع دعوا بر سر جای پارک واقعیت ندارد. در ادامه با بررسی تلفن‌های بهمن مشخص شد وی با همسر مقتول بارها تماس تلفنی داشته است.

 

بنابراین بازجویی‌ها از بهمن شدت گرفت و زمانی که وی خود را در مقابل مدارک پلیسی دید به ناچار انگیزه اصلی اش را از جنایت برملا کرد: شغل اصلی‌ام قصابی است اما گاهی مسافرکشی هم می‌کنم. مدتی قبل همسر مقتول را به‌عنوان مسافر سوار کردم و شماره‌ام را به او دادم که اگر نیاز به تاکسی پیدا کرد با من تماس بگیرد. پس از آن چندبار دیگر او با من تماس گرفت و خواست تا او را با خودرو به مقصد برسانم. در این میان با هم صمیمی‌تر شدیم و او از مشکلاتی که با همسرش داشت گفت.

 

متهم ادامه داد: همسر مقتول ۱۴ سال از من بزرگتر بود اما دلم برایش سوخت وقتی از من خواست شوهرش را از سر راه بردارم من هم قبول کردم و از آنجایی که نمی‌توانستم این کار را به تنهایی انجام دهم موضوع را با امیر در میان گذاشتم اما به دروغ گفتم مقتول مزاحم همسرم شده است.

بهمن گفت: کلید خانه را زن مقتول در اختیارم گذاشت و ساعت رفت و آمد همسرش را هم به من گفت. برای اجرای نقشه چاقویی خریداری کرده و روز حادثه نیم ساعتی در مقابل خانه مقتول منتظر ماندم تا بیاید. بعد هم با کلیدی که در اختیار داشتم وارد شدیم و نقشه را اجرا کردیم. با اعتراف بهمن، همسر مقتول نیز بازداشت شد و تحقیقات به دستور بازپرس شعبه دوم دادسرای امور جنایی تهران ادامه دارد.

شهر خبر

insta1بروزترین خبرهای حقوقی و قضایی کشور را در صفحه اینستاگرام ما دنبال فرمایید

منتشر شده در چهارشنبه, 06 مهر 1401 18:20

 

 apple1  tel11  insta1
 وب اپلیکیشن  گوگل پلی 3  بازار2
بله2 ایتا  

گیف جدید دیده بان

ارز - طلا - سکه قیمت ( تومان )
دلار 0
یورو 0
پوند 0
یوان چین 0
دینار عراق 0
دینار کویت 0
درهم 0
لیر 0
سکه بهار آزادی 0
سکه امامی 0
نیم سکه 0
ربع سکه 0
سکه 1 گرمی 0
طلای 24 عیار 0
طلای 18 عیار 0
طلا مثقالی 0
طلا اونس 0
بیت کوین 0
اتریوم 0
مابقی ارزها
دلار کانادا 0
دلار استرالیا 0
دلار نیوزلند 0
دلار سنگاپور 0
دلار هنگ کنگ 0
ریال عربستان 0
ریال قطر 0
ریال عمان 0
فرانک سوییس 0
کرون سوئد 0
کرون دانمارک 0
کرون نروژ 0
دینار بحرین 0
لیر سوریه 0
روپیه هند 0
روپیه پاکستان 0
منات آذربایجان 0
درام ارمنستان 0
لاری گرجستان 0
رینگیت مالزی 0
بات تایلند 0
افغانی 0

Copyright 2019 All Rights Reserved

طراحی سایت خبری توسط نونگار پردازش